سفارش تبلیغ
صبا ویژن


LOVE STORY

نمی خوام از آسمون چیزی برات بیارم
عکستو رو قله ی هیمالیا بذارم
نمی خوام از پشت ابر ماهو واست بچینم
فقط تو خواب و رؤیا تو باشی در کنارم ….

..

به خدای عاشقان سوگند که اگر بدانم که دوسم نداری گریه نمی کنم بلکه آرزو می کنم کسی را دوست بداری که دوستت نداشته باشد.

..

مثل اون وقتا هنوز دلم برات لک می زنه
حسرت داشتن تو ،‌پیر شده ، عینک می زنه
صورتم سرخ شده بود ،‌اما حالا کبود شده
جدایی یه عمر داره توی اون چک می زنه ….

..

نرم افزار عشقت توی  قلبم نصب شده.
.
.
می خواهم آپدیتش کنم

.
.
.
لطفاْ گوشیتو بذار رو  قلبت

* * * * * * ** * * * * * *

انقدر دوست دارم که تو کتاب جا نمی شه
پی چاره ام با حرفای الفبا نمی شه
من که هیچ ، ساعتمم دیوونته دروغ که نیست

تو از اون روزی که رفتی خوابیده ، پا نمی شه ….

* * * * * * ** * * * * * *

من همین یکدانه دل دارم بفرما بشکنش / کوزه ای از آب و گل دارم بفرما بشکنش

تو سبوی آرزوهای مرا بشکسته ای / هرچه بادا باد ، این هم دل بفرما بشکنش . . .

* * * * * * ** * * * * * *

شبها اتاقم ماه ندارد، چشمهایت را قرض می دهی تا صبح !؟

* * * * * * ** * * * * * *

تنها این کوه است که اگر به او بگویی دوستت دارم

او نیز بلند فریاد می زند: دوستت دارم دارم دارم . . .

* * * * * * ** * * * * * *

گرچه راه قیامت پر خطر است ، اما جدایی ز دوستان قیامتی دگر است . . .

* * * * * * ** * * * * * *

دل بستن شبیه یک قصه است

با یکی بودن شروع می شه ، با یکی نبودن پایان می گیره . . .

* * * * * * ** * * * * * *

روزگار چون گرگ پیری پر بلاست / طعمه اش واماندگان از گله هاست

دوری از یاران مکن ای باوفا / گرگ دوران در کف این لحظه هاست . . .

* * * * * * ** * * * * * *

باز باران تا همیشه نم نمک بر روی شیشه

مینویسه تا بدونی  مهربونیت پاک نمیشه . . .

* * * * * * ** * * * * * *

از شکستن دو چیز بترس ، قلبی که صادقانه دوستت داره و دلی که صادقانه به یادته . . .

* * * * * * ** * * * * * *

دل ز تن بردی و در جانی هنوز / دردها دارم تو درمانی هنوز

ملک دل کردی خراب از تیغ ناز / اندر این ویرانه سالاری هنوز . . .

* * * * * * ** * * * * * *

اگر روزی مقدر شد که با اشکت وضو سازم

خدا داند که با چشمت هزاران قبله می سازم

&&&&&*******&&&&&

در و دیوار دلم رنگ غم است
غم دوری تو نقاش دل است

***))))*&&&&&***))

این پیام تقدیم به کسى که نامش در بهار من
یادش در اندیشه من
سلامتى اش دعاى من
و دیدارش آرزوى من است

*****&&&&****

شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیدار او ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من می گفت تنهایی غریب است
ببین با غربتش با من چه ها کرد
تمام هستی ام بود و ندانست
که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
و او هرگز شکستم را نفهمید
اگر چه تا ته دنیا صدا کرد

&&&***&&&&***&&

به یاد داشته باش هر گاه دفتر محبت را ورق زدی
هرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس کردی
هر گاه در میان ستارگان آسمان ، تک ستاره ای خاموش دیدی
برای یک بار در گوشه ای از ذهن خود
نه به زبان بلکه از ته قلب نازنینت بگو : یادت به خیر

*****&&&&*****
تو مگه باده فروشی که همه مست تو اند
تو مگه ساغر عشقی که همه معشوق تو اند
منشین با همگان ای گل زیبای دلم
که به ظاهر همه مشتاق و خریدار تو اند

*****&&&&&*****

اگه خوشتون اومد تظر بدین


نوشته شده در چهارشنبه 89/6/3ساعت 1:28 صبح توسط امین نظرات ( ) | |

سخت ترین دیدار.... دیدار اونی که به جای همه عشقی که بهش دادی یه قلب زخمی برات یادگار بذاره و تو نگاهش کنی و باز مثل روزه اول دلت بلرزه و حس کنی هنوزم دوستش داری .......بخوای همه تنهایی رو که به امید برگشت دوبارش تحمل کردی تو گوشش فریاد کنی اما حتی نتونی ........ به چشماش نگاه کنی که بفهمه با همه بدیهاش هنوزم با همه قلبت دوستش داری اما ببینی چشماش داد می زنه که دلش ماله یکی دیگس .... تمام روزهایی که تنها بودی.....********

گذشت لحظه های با تو بودن

و در پائیز عشقمان

طعمی از دوست داشتن باقی نماند

چقدر زودگذر بود قصه من و تو

و در آن روز که دست بی رحم تقدیر

درو کرد گندمزار دلهایمان را

وتهی شد همه جا از عطر گل عشق

و در کوچ پرنده های غمگین

در آن کویر آرزو

شاعری دلشکسته و تنها

می نوشت شعری به یاد با هم بودنها

شعری برای خشکیدن گلهای عشق در مزرعه دوست داشتنها

قطره اشکی به یاد همه خاطره ها*******

گفتی برو! گفتم به چشم!این بود کلام آخرین.

گفتی خداحافظ تو!گفتم همین؟ گفتی همین!

گریه نکردم پیش تو با اینکه پرپر میزدم.

با خون دل از پیش تو رفتم من بازی عشق تو را شاهانه باختم مثل بازنده خوب مردانه باختم.

همه ثروت من سفره ی درویش نفسم بود که به تو شاهانه باختم.

لبخند آخرین من دروغ معصومانه بود برای پنهان کردن داغ دل ویرانه ام.

من مات مات از بازی

اون روزا که بودی با من عهد و پیمونو شکستی

منو تنها جا گذاشتی دل به یه غریبه بستی

من برات بازیچه بودم توی این دو روز دنیا

نقشی مثل یه عروسک ولی تنها خیلی تنها

دیگه من دوست ندارم تو برو از روزگارم

تو نخند به گریه ی من، من به تو شوقی ندارم

دیگه من چیزی ندارم که به پیش تو ببازم

هر چی بود سوختم و باختم دیگه من چی رو بسازم

برای این عاشق تنها از تو صد خاطره مونده

گریه هات هم یه دروغه دل من دستتو خونده

دیگه من دوست ندارم تو برو از روزگارم

تو نخند به گریه من، من به تو شوقی ندارم&&&**&&&

خیال نکن همیشه دلم برات میمیره

یه روزی بر میگردی که دیگه خیلی دیره

یه روز میای سراغم که خیلی وقته رفتم

هزار هزار بهونه از اون نگات گرفتم

این روز ها رو یادت باشه یه وقت نگی نگفتی

اون روزها دور نیست که باز هم به یاد من نیفتی

 &&&&****&&&&

سالها پیش از این در بهاری زیبا در غروبی غمگین در سکوتی سنگین ما به هم

 

بر خوردیم

تو برای دل من آن غروب غمگین آن سکوت سنگین

من برای دل تو آن بهار زیبا

تو هزاران فتنه در نگاهت خفته من به دنبال نگاهت به بلا افتاده

روزها از پی هم , تو جدا از غم و فارغ از غم من و غم دست به هم از گذرگاه

 

زمان می گذریم

تو سراپا شادی غرق در نغمه این آزادی فارغ از سلسله بند نگاهت بودی

دل بیچاره من , در بهاری زیبا , در غروبی غمگین , در سکوتی سنگین

بی خبر گشت اسیر

من در اندیشه آن فصل بهار در زمستانی سرد , با دلی رفته ز دست زیر لب می گویم

کاش می شد به تو گفت : تو تنها نفس شعر من , تو تنها امید دل نا امید من

کاش می شد به تو گفت : تو بمان , دور مشو از بر من , تو بمان تا نمیرد دل من

حیف می دانم من تو همانگونه که بود آمدنت

در بهاری زیبا , در غروبی غمگین , در سکوتی سنگین

دل مجنون مرا زیر پا می نهی و می گذری&&*****&&&&

 

 

 

                                  نظر یادتون نره...............&&&&****

             



 


نوشته شده در سه شنبه 89/6/2ساعت 9:44 عصر توسط امین نظرات ( ) | |
<   <<   6      
قالب ساز وبلاگ پیچک دات نت