LOVE STORY
سلام به همه ی دوستان گلم .لطفا بعد خوندن مطالب (خواهشا) نظر یادتون نره.(راستی منتظر آپ جدید مطالبم باشین ایندفعه خیلی بهترن!!! شک نکن!!!!!نظر یادت نره )
عصاره تمام مهربانى ها را میگیرم وازان فرشته ای میسازم همچون “خودت” . . . برایت دنیایی به زیبایی هر آنچه زیبایش می دانی آرزو می کنم . . . . . . سلام به دوستای گلم لطفا بعد خوندن مطالب نظر یادتون نره خواهشا.مرسی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دوســــتت دارم . . . رفت تنهایی، آمد جای آن یک عشق آسمانی تیرگی یک خواب از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس
بوی مهربانی میآید کجا ایستاده ای ؟ در مسیر باد !؟ . . . دلبری? با دلبری دل از کفم دزدید و رفت هرچه کردم ناله از دل? سنگدل نشنید و رفت گفتمش: ای دلربا دلبر? ز دل بردن چه سود؟ از ته دل? بر من دیوانه دل خندید و رفت تکرار شو شاید ما سهم هم باشیم اینقدر…ورق های زندگیم را… که زیبایی جفتش را چشم بسته باور دارد
هدیه ایست که هر قلبی
فــــهم گرفتنش را ندارد
قیمتی دارد که هر کسی
تــــوان پرداختش را ندارد
جمله ی کوتاهیست که هر کسی
لــــیاقت شنیدنش را ندارد
شکست شیشه غمها،شد روزگارم مثل آن روزها،روزهایی که با تو بودم و تو در کنارم،
مگر اینکه این روزها تنها از درد دلتنگی بنالم!
ناله های من نیز همراه با نفسهای دلتنگیست
این حال و هوایی که در من میبینی همیشگیست،
همین یک ذره غباری هم که بر روی دلم نشسته از خستگی لحظه های دوریست.
نه در رویاهایم تو را سوار بر اسب سفید میبینم نه مثل پرنده در آسمانها ،
من تو را بی رویا ،همینجادر کنار خودم میبینم،
که نشسته ای بر روی پاهایم، خیلی خوب فهمیده ای که چقدر دوستت دارم
من تو را دارم ،فقط تو را
تا به حال دیده بودی دیوانه ای همچو من را؟
چند لحظه به وسعت تمام لحظه ها، نگاهت میکنم و همین میشود که من تو را حس میکنم
یک احساس بی پایان که تو را در بر گرفته و درونم را از عطر حضور عاشقانه ات پر کرده
تویی قبله راز و نیازهایم ، دستانت را به من سپرده ای و گرم شده دستهایم…
تو اینجا هستی و من همانجا ، احساس میکنی تپشهای قلب من را؟
یک عمر ، یک دنیا احساس را بر روی دوشم میکشانم تا برسم به جایی که هنوز هم خستگی در تنم نباشد ، آنقدر عاشق باشم که هنوز همه وجودم گرم باشد ، تو در قلبم باشی و من دیوانه ات باشم.
تا همینجا همین خط،بگذار آخر خطمان را نشانت دهم
آخر خط ما یک نقطه چین است…
میخواهم همه بدانند که عشقمان ابدی است…
من به اندازهی تقدیر توام .. که به دست روشنت دل بسته
آسمون دل گرفته با منه .. گریه انگار که به من پیوسته
…
حس خوب داشتنت همرامه .. این به من گرمی بودن میده
من به این دلهره عادت دارم .. این تویی داره امونم میده
…
تو تموم عاشقانهی منی .. که به هر جهت پر از احساسی
تو با دستای قشنگت داری .. پل رویا رو برام میسازی
…
من بدون تو یعنی یک مرداب .. میرسم به تیرگی یک خواب
بگو این تاریکیها با ما نیست .. در میاد از پشت ابرا مهتاب
…
این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست
میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم
حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم…
.
.
.
شاید به جرم عشق ما متهم باشیم
باز در حضور تو آشفته خویشم
در سفره عشقت درویش درویشم. . .
.
.
.
میشه پروانه بود و به هر گلی نشست
اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست . . .
.
.
.
واقعیت است جاذبه تو
از بس جذابی
می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم . . . !
.
.
.
بهم نریز…!
حکم…همان دل است…
.
.
.
بی ” تــو “کنار ِ این خاطره ها نشستن دل می خواهد…
که من ندارم….باور کن !
.
.
.
عاشق تر از همه ما موش کوری است
قالب ساز وبلاگ پیچک دات نت |